خیلی غمانگیزه که شب عیدی آدم نتونه انتخاب کنه توسط کدوم خواننده به فنا بره. اینجاست که دیگه حجت تمامه که این مملکت جای موندن نیست( فاز اینا که بربریای محلشون یه روز یه هوا کوچیکتره میگن این مملکت دیگه جای موندن نیست خارج کجا بربریاش یهو اینجوری کوچیک میشه؟! بعد تا لب مرز ترکیه هم نمیتونن برن که دیگه استان بیست و نهم خودمونه) (الان چک کردم دیدم مام وطن زاییده. و سی و یک استان داره؟!تازه بدون ترکیه.از کی تا حالاشو نمیدونم) میگفتم. هرچی بررسی کردم خوانندههارو دیدم آدم حسابیشون قربانیه. و فهمیدم در این حد هم اختیار تصمیم گیری نداریم که قربانیِ قربانی نباشیم... تازه اونم با ریش عزا. که ر میگفت یهو بغضی میشه نمیتونه بخونه بقیهشو ملت میخونن! خب من خودم تو خونه میخونم برادر. من اصلا خودم از اغلب این خوانندههایی که کنسرت دارن این روزا صدای مناسبتری دارم. شاهدش اینکه اینهمه تو حموم میخونم هیچکس تا حالا اعتراض نکرده. پس در شرایط کنونی قطعا حاضرن بلیت کنسرت منو که از خیلیا بهترم بخرن.ولی واقعا دیگه یه معتمدی یا وحیدتاج چیه که افتخار نمیدن؟ همایون حق داره نخونه زیاده از سر همهمون. کاری به این ندارم که آدم میتونه بشینه خونه و بهترینهارو از کسایی که تو این دنیا نیستن هم حتی با کیفیت عالی گوش بده و احساس نیاز به کنسرت هم نکنه. اما بحث رفتن و نرفتن نیست. بحث اینه که آدم وقتی تصمیم میگیره بره گزینه داشته باشه. آدم میتونه نره ضیافت شام. شیشلیک شاندیز سفارش بده تو خونه بخوره. ولی خب اگه بری ببینی بهبه چه جلالی چه جبروتی ولی سر سفره فقط ماست و خیاره واقعا جفاست.اونای دیگه که بنظرم آشغال سفره هم نیستن. تازه دیشبم یه اسنپی سوار شدم یه جوری باب میل بود حس کردم رو ابرام. اِبی گذاشته بود با صدای بلندم باهاش میخوند. یه جوری تو حس بود که خودمم همراهیش کردم. چون در واقع ابی رو نمیشه گوش داد و باهاش نخوند. خب همین این راننده اسنپه و من الان قطعا باند بشیم بهتر از اون آشغال سفرههاییم. میشیم ماست اسفناج کنار ماست و خیار دیگه نهایتاً. بههرحال هفته پیش پول بیزبونمو ریختم دور(احتمال زیاد) و دوتا بلیت قربانی گرفتم. با یه انگیزه ای هم! یعنی ۶ سایت برای خرید بلیت باز شد من شش و دو دقیقه بلیتمو خریده بودم داشتم چاییمو میخوردم. و به قدری این حرکتی که زدم برام نرمال بود که تا همین دیشب به این فکر نکردم که چرا؟ یعنی با کی میخوام برم؟ چرا دوتا؟پس چندتا؟ دروغ چرا. تو دلم یه نفر بود که همش حس میکردم قراره با اون برم. درواقع در حد خیال بود. میگفتم فوقش قپی لارجبازی میام دیگه. یه صندلی اضافه واسه خودم گرفتم اصلا. جای کیفمه اصلا. هرکی هم چیزی گفت لبخند میزنم که جای کسیه الان میان. ولی خب متاسفانه نهایتا دارم تنها نمیرم. نمیدونم از چی ترسیدم که تصمیم گرفتم تنها نرم. همکنسرتیم با اینکه رفیق بیست سالهامه ولی متاسفانه اعتقاد دارم تنها میرفتم بهتر بود. از بین همه کسایی که میشناسم همون راننده اسنپیه شاید بنظر بهترین همکنسرتی بود…بین کسایی که نمیشناسم هم یک نفر. که نیست...