پارودی

تقلای آدمی برای زیستن به گریه‌ام می آورد

و چه عامدانه کور بودی

آن مرزها که فاصله می‌پنداشتی همه ترس تمنا بود.

موافقین ۲ مخالفین ۰
پارودی

به هست آلوده

اینهمه شبیه رفتن‌ بودم؛  اینهمه موندم.

موافقین ۱ مخالفین ۰
پارودی

بخاطر پاییز‌ سخت

این پاییز چقدر شبیه زمستان اخوان بود.

موافقین ۲ مخالفین ۰
پارودی

و‌ حتی وارونگی

هوا هوای بده‌بستونه.

موافقین ۳ مخالفین ۰
پارودی

حامی صوری که نشدی‌، به دست ویرانی‌‌م‌ سپردی، هرچه پناه داده بودی هم پس فرستادی

می‌تونستی ایرانم باشی؛ انتخاب کردی ترکیه‌ام بشی.

 

 

 

وگرنه سرنگونی اینهمه سریع اینهمه قریب نبود.

شادی مردمونم اینهمه فریب نبود.

موافقین ۲ مخالفین ۰
پارودی

اینهمه فروریختنی، اینهمه آشوب، اینهمه محتاج

 

اینهمه دمشق‌ام. زندانی‌هام هم بند گسستن.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پارودی

بخاطر جرعه‌ آبی که امیران به کبوتران می‌نوشانند پیش از آنکه خنجر‌ بر گلوگاه نهند

در شرایط حساس فعلی‌ دلم‌ کربلا‌ می‌خواد. ولی با این اوضاعی که دارم فکر نکنم مشهد هم جور بشه؛ و باید دل خوش کنم به قم؛ و اونم نطلبه و مجبور شم عزم شابدالعظیم کنم؛ و نهایتاً به امامزاده صالح رضا بدم. ان‌شاءالله جوری نشه که لاجرم به مسجد محل ختمش کنم. 
 

پ.ن: حالا همین‌ مسیرو‌ اگه از آخر‌‌ به اول شروع کنم احتمالا درست شه.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پارودی

آسمان سرخ همراه با رگبار پراکنده

توی تاریکی مطلق به این فکر کردم که از زندگی اگر همین امشب را برگرفته باشم، کفایت کرده. اینکه از پس هزار سال حیات اجداد و نیاکانم و  هزار زنجیره علت و معلول، منی رقم بخورد که حالا بخواهد که نشسته‌ باشد میان سیاهی‌ها. تکیه به ستون داده باشد‌ و‌ گونه به گونه‌ی گرم طفلش گذاشته و گذشته باشد از هرچه بوده. غم مقدسی‌ میان سینه‌اش باشد و بخاطر وجود آن غم شکرگزار باشد. از میان تمام غم‌هایی که دنیا برای عرضه دارد من این یکی‌ را برگزیده بودم. انتخاب کرده بودم که آنموقع آن‌جا باشم. ‌ و محزون. و‌ همین لحظات کافی بود تا ثمره‌ی عمرم باشد. که فکر‌کنم «حتی صارت کالخیال» چقدر می‌تواند حالت مقدسی باشد. بی‌که کسی باشی که جنینِ‌ معصومِ بی‌جان‌شده‌ای در تنت نهفته باشد. اینکه بفهمی ناحلة الجسم و منهدة الرکن گاهی نزدیکترین حالات، نه به دخترِ پدر از دست‌داده که، ‌ به مادر بودن است. بی‌که‌ حتی از‌ آن نور در تو خبری باشد، وجود همین غم در تو نشانه‌ایست.‌ و اشاره‌ای. به رسالت رنج‌ها. و شاید حزن تو صدچندان بشود یا نشود که حتی کسی را به آن بزرگی هم نداشته باشی که به او بگویی غسِّل‌لی بالیل کفِّنی باللیل و دفِّننی باللیل. نه که شکوه از بی‌کسی! شکوه از اینکه‌ فرقی نمی‌کنی. فرقی نمی‌کند. که چه کسی باشی و به کجا‌ و چه طور دفن شوی. اگر رسالت رنج‌ها را درنیافته‌ باشی. آدم‌ها رنج‌هایشان را نه، اما حزن‌‌هایشان و بهای حزن‌هایشان را خودشان انتخاب می‌کنند. 

موافقین ۲ مخالفین ۰
پارودی

و لنا فی‌الخیال حیاة

دلم برای دلتنگ‌شدن تنگ شده بود.

موافقین ۱ مخالفین ۰
پارودی

بین دو‌ نماز

نماز جماعتو از این نظر دوست دارم که انگار سوار اسنپ شدی. یکی‌دیگه حواسش هست و تو فقط باید بپری بالا و سوار فکر‌ و خیالاتت بشی تا آخر. دلت می‌خواد بیست رکعت باشه جای چهارتا؛ و سلام آخر تلخ هم هست حتی. بابت این امکان باید ممنون پروردگار بود.

موافقین ۲ مخالفین ۰
پارودی