پارودی

تقلای آدمی برای زیستن به گریه‌ام می آورد

لذت خفّت یا خفّت لذت

هیچ‌وقت فکر‌ نمی‌کردم به جایی تو زندگیم برسم که مجبور شم به شیش‌تا عروسک ریز و درشت که قطار شدن کنار دیوار و لا و لوشون بچه‌ی خودم هم (احتمالا) هست، یکی‌یکی با رعایت نوبت یه قاشق غذا بدم توأم با صدای ملچ‌مولوچ اغراق‌شده و به‌به و چه‌چه الکی، بلکه دوقاشق ازون قاشق‌ها به شکم طفل منم بره. و اگه رفت، از تمام روزم احساس رضایت کنم؛ و فکر کنم که چه لذت‌ها پیش از این بی‌هوده بودن. مادرانگی یعنی بازتعریفِ تمام مفاهیم زندگی.حتی ابتداییات. خدایا شکرت.

موافقین ۴ مخالفین ۰
پارودی

مسیر دوزخ از ایمان می‌گذشت

 ایمان به پیامبری که معجزه‌‌اش دریغ کردن بود.

موافقین ۲ مخالفین ۰
پارودی

فارسیِ سخت

گمونم که به تمام زبان‌های زنده‌ی دنیا عشق باخته بودم الا زبان سخت ِ تو.

موافقین ۲ مخالفین ۰
پارودی

به نیست آلوده

اینهمه شبیهِ موندن بودی، اینهمه رفتی.

موافقین ۳ مخالفین ۰
پارودی

و چه عامدانه کور بودی

آن مرزها که فاصله می‌پنداشتی همه ترس تمنا بود.

موافقین ۲ مخالفین ۰
پارودی

به هست آلوده

اینهمه شبیه رفتن‌ بودم؛  اینهمه موندم.

موافقین ۱ مخالفین ۰
پارودی

بخاطر پاییز‌ سخت

این پاییز چقدر شبیه زمستان اخوان بود.

موافقین ۲ مخالفین ۰
پارودی

و‌ حتی وارونگی

هوا هوای بده‌بستونه.

موافقین ۳ مخالفین ۰
پارودی

حامی صوری که نشدی‌، به دست ویرانی‌‌م‌ سپردی، هرچه پناه داده بودی هم پس فرستادی

می‌تونستی ایرانم باشی؛ انتخاب کردی ترکیه‌ام بشی.

 

 

 

وگرنه سرنگونی اینهمه سریع اینهمه قریب نبود.

شادی مردمونم اینهمه فریب نبود.

موافقین ۲ مخالفین ۰
پارودی

اینهمه فروریختنی، اینهمه آشوب، اینهمه محتاج

 

اینهمه دمشق‌ام. زندانی‌هام هم بند گسستن.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پارودی