پارودی

تقلای آدمی برای زیستن به گریه‌ام می آورد

پارودی

تقلای آدمی برای زیستن به گریه‌ام می آورد

امروز بوی شادمهر می‌داد و بهمن و چرم و چای و سرب و لا وی اِ بِل و سس قارچ و رژ کالباسی‌ و نم  بارون و پلُ‌های خراب شده و آرزوهای محال و سقف‌های کوتاه و جیغ‌های بلند و تراژدی‌های سفید و کمدی‌های قهوه‌ای سوخته. 
 

  • پارودی