می‌شد آن کتابی باشم که تو نوشته بودی. که همه از چاپش سر باز می‌زدند و چیز دندان‌گیری نمی‌دیدندش. همه بخاطر عجیب و نامانوس بودن شخصیت اولش و خط سیر عجیب‌تر داستان که باید شدیداً و عمیقاً ویرایش می‌شد دست رد به سینه ات می‌زدند و سرانجام  یک نشر گمنام که چیزی برای از دست دادن نداشت، به سودای دورِ شُهرت، تیری در تاریکی می‌انداخت. و مرا چاپ می‌کرد. و تو را یک‌شبه به محبوب‌ترین نویسنده‌ی دورانت تبدیل می‌کرد. می‌شد آن کتاب باشم. اگر تو مرا خلق کرده بودی، تو مرا نوشته بودی.