پارودی

تقلای آدمی برای زیستن به گریه‌ام می آورد

پارودی

تقلای آدمی برای زیستن به گریه‌ام می آورد

من در نظر داشتم به جد حماسه بیافرینم یوم‌الله پنج نوامبر. تصمیم خودمو گرفته بودم. توی این زمین بازی، شما بعنوان یک مسلمان غیور طبعا باید بین بد و بدتر، بدتر رو انتخاب کنی. پرواضحه که دلقکی که می‌خواد حیثیت بربادرفته‌ی اِمِریکا رو برگردونه و دوباره گرِیتش کنه به ضرر همه جز خودش کار میکنه و قراره دهن بقیه رو صاف کنه که رشد و پیشرفت برای مردم خودش به ارمغان بیاره. تا اینجاش که واضحات بود.اینکه خود امریکاییا اینو نمیفهمن دو علت زیبا داره یکی اینکه اساسا امریکایی معنا نداره دیگه. امریکا فقط یه مقصد مهاجرته. دسته دسته جمعیت میاد میشه عددش. سیاهی لشکرش. بعد چندسال پاس کف دستته و با یه وجد و شعف کودکانه‌ای داری پای پرچم قسم میخوری که اگه لازم شه اسلحه هم دست میگیری واسه این خاک. لازم شه آدم هم میکشی. چرا نکشی. چی بهت نداده که بخاطرش نکشی. رشد و پول و پیشرفتی که نداشتی رو خیلی منطقی ریخته به پات، حس غرور کاذب یا صادق داده بهت. تا ابد تو رو‌ مدیون خودش کرده. میشی خرش. بنده‌ و برده‌ش. تصورت اینه که این قضایا به یدِ باکفایت خودت شده.خب. البته درسته.هیچکس جز خود آدم نمیتونه با خود آدم  چنین کنه. بگذریم. این از این. دوم اینکه الان ذهن باز خیلی مده. اذهان باز و‌ روشنفکری که اونقدر بازن که دیگه مغز کلهم افتاده بیرون ازش. این البته بیشتر واسه همون جماعتیه که میگن باید همه‌چی رو تالریت کرد و باهاش ساخت مخصوصا ازدواج همجنس‌گرایان و فلان.اما بهرحال، این به نفع ماست. به نفع من اقلیت. چون همین نگرش، به من اقلیت، من متفاوت واگرا اجازه داده آشیون کنم اینجا. بهم امنیت خاطر داده. پس اینو بهرحال باید نگهش داریم. پس قطعا کامالای قشنگم انتخاب منه. به نفع ما و به ضرر خود. مضافا که حالا کلا نتیجه بعکس هم بشه مهم نیست. دو سر برده بنظرم. اون کله‌نارنجی شارلاتان، اومدنش هم یه جور تفریحه. من درسته که هرگز دلم باش صاف نمیشه واسه غلطی که رأساً مرتکب شد اون ژانویه‌ی کذاییِ بیست بیست. اما همونقد که حرفاش مغز یک آدم فهمیده رو تریت میکنه، خوراک خنده هم ه‌ست افاضاتش. بهرحال خواستم بگم منصرف شدم. خیر. حماسه نمیافرینم بچه‌ها. بخاطر صحنه‌ی آخر همایش پریشب. جوری این کاملای حریص بوس و بغل کرد این پیری بایدنو و تو چشماش نگا کرد گفت دوست دارم، اون پیری ام کنار جیل بینیشو کرد تو موهاش بوسش کرد که من یه لحظه فکر کردم راسی راسی فیلمه. ینی اینا کلا ما واسه‌شون تماشاچی‌ایم. میشل و باراکم که زن و شوهرن چنین جلافتی نکردن والا. چرا باید به این سیرک پا بگذارم؟ من رجیستر نکردم که این صحنه‌ها رو ببینم وگرنه نتفلیکس بود. خلاصه نه. هرگز. مگه چی بشه کی وساطت کنه.

دیگه اینکه یهجوری سوت و کوره همه‌جای دنیا که انگار همه پای عمود سیصد و شونزده قرار کردین با هم. التماس دعا بخدا. ما که جامانده‌ایم و اینا.

  • پارودی